شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

روز های آخر سال ما...

اینم مایه تو...(اینم مال تو)   حال من وشهی جونم خیلی بهتر شده ممنون از دوستان عزیزی که که که ... تنهامون نذاشتن ... وممنون از خدا جون   در ادامه حرف های شیر کوچولو کارهای بانمک این چند روزش رو گذاشتم و چند تا عکس مهم دیگه... اگه دوست داشتین ... ببینید...           به روایت شهراد شیر کوچولو:       وقتی ما شل وپل شدیم کلی ظرف مونده بود توی آشخسونه (آشپز خونه)   خوب بابا مهلبونه همه لو شوشت   مامان گفت چون سالی یه بار ظرف میشوری عکست رو بین المللی میکنم بابام هم خن...
28 اسفند 1390

ماجرای سیب سرخ....

  سیب سرخی که میتونه .... همش با یه سب سرخ بود که..... در ادامه حرفهای شیر کوچولو  کلا توضیح دادم سه شنبه: برداشت اول : در صندوق ماشینو باز کردم یه سیب سرخ ....  توجهمو جلب کرد   چهار شنبه: برداشت اول : صبح  توی پار کینگ برداشت دوم : سیب سرخه روی داشبورد وحس یه لبخند مرموز روی لبهاش برداشت سوم : شهراد: مامان سیب میخوام و سیب در دستان کوچک شهی تا خونه آقا جون برداشت چهارم : سیب افتاد .... شهراد : سیب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! برداشت پنجم : خم شدم سیب رو برداشتم و دیگه..... درد توی کمرم ..... برداشت ششم : موندیم خونه مامانجون من با هر حرکت، دادم به آسمون میرسه ...
25 اسفند 1390

4شنبه سوری به روایت مامان زهرا

  غم هایمان را هیزم کنیم تا در آتش خاکستر شود   4شنبه سوری وسال نو به شهراد عزیزتر جانم و   همه دوستان مبارک   آنچه که برما گذشت و چندتا عکس    در ادامه حرفهای شیر کوچولو   دستت را به دست من بده تا از آتش بگذریم،   آنان که سوختند، همه تنها بودند.   سوختن غصه هایت را در آتش آخرین چهار شنبه   سال آرزو دارم   پسر عزیزم ،   تنها بهانه ام در این دنیای پر دغدغه تویی...      رفتیم خونه آقا جون آقا جون واسه ...
24 اسفند 1390

رایین ... اژدها کوچویو...

  این پسمله... رایین جونمه... مامان فریباش دوست جونی مامانیه نمکی... جوجوکی... اژدها کوچویو... سالار...وکلی چی های خوب دیگه   یه مطلب خوندنی تو وب رایین ...پور ایران زمین .... بوده که مامانی گذاشته البته کپیه .     امروز یه وبی رو می خوندم که مال یه خانومی بود.. این خانم به تازگی نوزاد 3 ماهشو سقط کرده بود.. اصلا اوضاع روحی خوبی نداشت و حالا تو وبلاگی که باز کرده بود برای نوزادش، داشت خاطرات از دست دادنشو می نوشت... خود مسأله به خودی خود ناراحت کننده س؛ کسایی که چنین تجربه ای رو داشتن یا بین نزدیکاشون اتفاق افتاده می دونن که حتی از دست دادن یه نوزاد چند ماهه ی هنوز به دنیا نیومده ...
21 اسفند 1390

دین .... دین... گیتال میزنم

دین... دین.... دین.... دین....(دینگ) عاشق گیتال (گیتار) مامان زهرا هستم بعد از جعبه آرزو  الان ... دیگه دوست دارم فقط ... دین دین کنم همراه با زدن  هم میخونم کلا شادم... مامان نوشت: نمیدونم ٰ؛ شهراد عزیز این روزها رفتارت خیلی متفاوت شده مثلا جعبه ابزار همیشه توی کمد بود وشما میدیدی یا گیتار...  فکر کنم یکدفعه طرز فکرت رو عوض کردی ،حس کردی بزرگ شدی و دلت میخواد مستقل باشی ...... شاید هم ... نیدونم کارات خیلی بانمکه ...   تکیه کلامت اینه :   اجازه است دین دین کنم(گیتار بزنم)   این اجازه ها ما...
17 اسفند 1390

قاصدک و خاله ستاره و استاد شیل کوچویو

        شیل کوچویوی آدکتل یه دوست داله که اسمش  قاصدکه ... خاله ستاره ...مامان فرشته کوچویو... (همون چشم عسلی خودمون)  یه مجله اینترنتی داره که خیلی جالبه به نام قاصدک     اینم آدرس قاصدک        www.koodakane.niniweblog.com           تازه....آثار نی نی ها ومامان ها رو هم توی مجله  چاپ میکنن . تازه.... اولین قصه وشعر شیل کوچویو هم توی مجله چاپ شده میگی نه؟؟؟؟؟؟ در  ادامه حرفهای شیل کوچولو .... لطفا کلیک کنید...      ...
9 اسفند 1390

خلاقیت در بیدار کردن مامانی

       جمعه ها که میشه من به عادت همیشه زود پا میشم میگم : مامان زهرا پاشو صمانه بخولیم(صبحانه بخوریم) اما امروز صبح خلاقیت به کار بردم از کله سحر که بیدارشدم شروع کردم به ناز کردن مامان .  وبعد یه نوآوری زد به سرم که مامانی زودتر بیدارشه ....مامانی ام رو هی بغل میکردم ومیبوسدم ومیگفتم : دوستت دالم ... دوستت دالم ...   بله کار ساز شد مامانی پاشد ویه عالمه بوسم داد . ومن بهش فرصت ندادم خودم سریع گفتم : منم همینطور . خوب موفق شدم چقدر مامان آروم وخوشحال به نظر میرسید     مامان نوشت: شهراد جون عزیزکم خیلی عاشقت...
5 اسفند 1390

بای پوشک....

هورا.....             خلاصه تموم شد                     مثه یه گل تمیزم             پیش همه عزیزم با پوشک خداحافظی کردم   شهراد نوشت: ١. از مامان و باباهای مهربونی که به من لطف دارن ونظر گذاشتن... مرسی ... خاش میکنم...(ممنون به زبون شهی) ٢.یه عالمه بوس هدیه ی شیل کوچولو به جواب های درست ویه دنیا گل تقدیم به همه ٣. من گاهی دوست ندارم برم اونجا(ت و ا ل ت) اگه واسه...
5 اسفند 1390

اگه گفتی؟؟؟؟؟

تو ترک هستم....                           ترک چی؟؟    آره یه کم پیر شدم واسه دو...(پستونک جون).... ولی نه ....       نه نه نه نه... من هنو دکتلم (دکتل پستونکیان)....       اوه اصلا این کاره نیستم ....       اینم نه.. من نمی تونم از کارتون دل بکنم.... پس چیه؟؟ اگه گفتی؟؟               دو... که نیست پس ....     &...
2 اسفند 1390
1